۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

نادر شاه افشار؛ نگرشی بر آزاد اندیشی


نادرشاه افشار، بی گمان، در هندوستان قساوت بی حدی به‌خرج داد و بی‌گناهان بسیاری را به خاک و خون کشاند، ولی مگر فاتحان بیگانه جز این بر سر ایرانیان آوردند؛ از تازیان گرفته تا ترکان، مغولان و تاتارها. اما به چه دلیل تنها نادرشاه مورد لعن و نفرين قرار گرفته است.
بی شک او جواهراتی را که به ایران تعلق نداشت از خزانه پادشاه گورکانی هند به تاراج برد و به خزانه دربار خود افزود، اما آیا فاتحان بیگانه و يا نياي محمد گوركاني يعني تيمور لنگ در مورد ایران جز این کردند، پس چرا فقط نادرشاه را غارتگر ناميده‌اند.
بی گمان نادرشاه فرزند خود رضاقلی‌خان را کور کرد و خون بسیارانی از خودی‌ها و غیرخودی‌ها را ریخت، ولی مگر رفتار باقی شاهان و حاکمان همين‌گونه نبوده است. پس چرا نادرشاه در تاريخ بيش از هر كس ديگري مورد سرزنش قرار مي‌گيرد.

به راستي چرا، فقط نادرشاه؟ آیا به اين دليل نیست كه تاريخ‌نويسان همواره قلم خود را در راستايي حركت مي‌دادند كه حاكميت وقت مي‌خواسته؛ حاكميت روحانيت شيعه يا زير نفوذ حاكميت شيعه!
و چرا حاكميت مذهب شيعه در تمام دوران حکومت او در خفا و بعد از او به آشکار در مخالفت تام و تمام با او و با انديشه‌هاي اين شخصيت بزرگ ايران زمین بوده است. دلايل زير را بخوانيد و داوري كنيد.
نادرشاه از زمان به قدرت رسيدن و در هر شرايطي با شكوه تمام نوروز را جشن مي‌گرفته است. حتي در زماني كه مصادف با عزاداري ماه‌هاي محرم و يا عزاداري به مناسبت رحلت پيامبر اسلام در بيست و هشتم ماه صفر، او نوروز را باشكوه و جلال بسيار جشن مي‌گرفته و اين چيزي ‌است كه روحانيت شيعه از دیر باز بر نمی تابد، همچنان كه امروز مشاهده می کنید در حكومت جمهوري جهل و جنون و جنايت برنمي‌تابند، از رهبر گرفته تا مراجع ديگر، تا جایی که منكر چهارشنبه سوري هم شده اند.
نادرشاه پس از حكومت تيره و تار صفويان برای غیر شیعیان، حكومتی بدون مذهب رسمي براي ايران ايجاد كرد. او ازیک سو از امپراتوری عثماني كه اهل سنت بودند ‌درخواست کرد كه به باورمندان شيعه كاري نداشته باشند و از سوی دیگر در اقليم ايران، اجازه لعن كردن به سه خليفه اول(اهل سنت) را نداد. افزون بر اين به اقليت‌هاي مذهبي ديگر اجازه زندگي و امرار معاش مانند باقی آحاد مملكت را ‌داد.
نادرشاه بدون ترديد بعد از كوروش بزرگ و پادشاهان هخامنشي در تاريخ ايران و پيش از انقلاب مشروطه يك شخصيت بي‌همتا در برپا داشتن يك امپراتوري بدون داشتن مذهب رسمي پس از قرون متمادي بوده است. نخستين حكومت به معناي امروز آن، «سكولار» كه از يك طرف دين را از دولت جدا ‌كرد و از سوي ديگر به اقليت‌هاي مذهبي ايران اعم از مسلمان اهل سنت، زرتشتي، مسيحي و يهودي مصونيت جاني و مالي و اجتماعي عطا ‌كرد.
پيشنهاد نگارنده آن است كه نادرشاه را فقط به خاطر رفتار جنون آميزش در اوخر عمر داوري نكنيم بلكه او را بخاطر حفظ حدود و ثغور ايران از چنگال دشمنان تاريخي ايران از يك طرف و برقراري يك حكومت سكولار در نظر بگیریم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر