۱۳۹۰ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

مقایسه زندگی ایرانیان در قبل و بعد از انقلاب

در چند شماره پیش ایرانشهر، جمهوری اسلامی و رهبر آن را با رایش سوم و پیشوای آن مقایسه کردم و دیدیم چه شباهت‌هاي عجيبي بین این دو رژیم با آن که به طور متوسط 50 سال از يكدیگر فاصله دارند به چشم می خورد. با توجه به اینکه یکی از بستر مسیحیت برخاسته و دیگری از بستر اسلام، یکی نشان از مدنیت اروپایی و جهان اول دارد و دیگری نشان ازعقب ماندگی و جهان سوم!

اما این بار و در آستانه سی و سومین سال انقلاب منحوس اسلامی بهتر است آن چه که داشتیم را با آن چه كه بدست آورده ایم یا به عبارت بهتر به ما حقنه کردند، در زمینه‌های مختلف مقایسه کنيم؛ هر چند تمامی صفحات ایرانشهر نیز برای این کار كافی نیست و ما این جا فقط شمه‌ای را می‌آوریم و این یعنی مشت نمونه خروار.


از نظر قانون اساسی:
متن هر دو قانون بر روی کاغذ موجود است و هیچ نیازی به آوردن کارشناس برای سنجش و متر و معیار نیست. همه چیز در قانون اساسی جمهوری اسلامی، پسوند اسلامی دارد تا بتوانند آحاد ملت ایران را با حضور ولی فقیه هر گونه می‌خواهند تعزیر و شکنجه و معدوم کنند و به هیچ وجه هم پاسخ‌گو نباشند.

از نظر اقتصادی:


برای سال‌ها هر دلار ایران در دوران پهلوی دوم قیمتی حدود 70 ریال داشت که نشانی از ارزش پول ملی ایران بود و ایران به همین دلیل از یک ثبات اقتصادی برخوردار بود. اما پول ملی ایران از روز آغازین حکومت اسلامی شروع به از دست دادن ارزش خود کرده است. این استمرار ادامه پیدا کرد تا امروز که حدود 300 برابر ارزش خود را در مقابل دلار از دست داده است.

درآمد سرانه هر ایرانی به قیمت‌های ثابت را می‌توانید از وب سایت سازمان ملل متحد به نشانی زیر نگاه کنید. در این وب سایت که همه کشورها را شامل می‌شود یک دوره 40 ساله از 1970 تا 2010 میلادی را می‌توانید نگاه کنید. آن هنگام می‌بینید که این حکومت خودکامه چه بر سر ایران و ایرانی آورده است.

http://unstats.un.org/unsd/snaama/dnllist.asp

از نظر سیاسی:

آزادی بیان در هر دو رژیم وجود نداشته است، ولی میزان تنبیه و داغ و درفش آن قابل مقایسه نیست. آن یکی را می‌توانی تعدادش و حتی دفعاتش را بخاطر بیاوری و این یکی از شمار بیرون است، آن یکی هرگز از نظر بین‌المللی رتبه پيشين از نظر عدم رعایت حقوق بشر نمی‌آورد، اما این یکی از روز ابتدای استقرار، مدام، نمرات ممتاز در تخلف از رعایت حقوق بشر را بدست آورده و می‌آورد!

از نظر فرهنگی:

در آن یکی سانسور بود ولی حدی داشت ولی در این یکی، سانسور و تحریف محدودیتی ندارد و حتی شامل قرآن هم می‌شود و ترجمه فارسی آن بنا بدلخواه سردمداران آنان و در جهت منافع آنان تعییر و مخدوش مي‌شود.

بر پرچم ملی ما نقش بیگانه نبود و اگر هم به تفسیر بعضی‌ها سبز آن نشانی از اسلام بود، مستور بود و نامشخص. ولی در این یکی علناً و بدون پرده‌پوشی زبان بیگانه (عربی) را بر آن منقوش کرده اند.

از ديدگاه سازمان‌های بین‌المللی:

ما که برای خودمان هویتی واحد و یگانه داشتیم و ایرانی بودیم، به یکباره در جرگه کشورهای اسلامی و عربی قرار گرفتیم و حتی نام سازمان‌هایمان رنگ و لعاب عربی گرفت، شیر و خورشید سرخ‌مان تبدیل شد به هلال احمر عربی!

از نظر اجتماعی:

زنان ما که در دوران پهلوی موفق شده بودند چادر و حجاب را به کناری گذارند، با آمدن این یکی، تمامی این آزادی را از دست دادند.

جامعه ایران پس از 1400 سال سیطره ایدئولوژی اسلامی، می‌رفت که در دوران پهلوی دوم به جامعه‌ای تک همسری تبدیل شود. اما در زیر سایه رژیم جدید، چند همسری عقدی و چندین همسری صیغه مجددا برقرار شد، تا هم حقوق زنان ما را زیر پا لگد مال کنند و هم الیگارشی مردانه اسلامی بتواند از سکس نامحدود استفاده کند و باقی ملت ایران را كه براي همسرگزيني و تشكيل خانواده دستشان به دهانشان نمي‌رسد، در محدودیت جنسی و انزواي اجتماعي قرار دهند.

ما در دوران پهلوی موفق شده بودیم محاکم و دادگاه‌های دینی را برچینیم و سیستم دادگستری نوین بر اساس و معیارهای نوین و بین‌المللی برقرار کنیم، این‌ها، قضات عمامه بسر بی‌سواد را مجددا بر محاکم ما سوار کردند.

در آن زمان سن قانونی ازدواج برای دختران 18 سال(در موارد استثنایی 15 سال) شده بود، پس از استقرار رژیم جدید این سن به نُه سال قمری (هشت سال و 262 روز خورشیدی) کاهش داده شد، این یعنی تجاوز به یک کودک در پوشش قانون! و ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر