۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

"شعر" و "ستم" با یک "قلم" !

در آستانه انقلاب شوم اسلامی برای آن که بتوانند خمینی سید و اولاد پیغمبر را هر چه بیشتر به حلقوم ملت ایران فرو کنند از اشعار شاعران نامی ایران بیشترین استفاده را کردند ، شعری مجعول را به شاه نعمت الله ولی منسوب کردند که آمدن امام خمینی را بشارت می داد و کمیته استقبال از خمینی، بنرهای بزرگ از مصرعی از غزل حافظ «دیو چو بیرون رود فرشته در آید» بر تیر های چراغ خیابان شاهرضا و آیزنهاور و جای جای شهر تهران آویزان کرده بودند و از همه شگفت انگیزتر شعر «کسی که مثل هیچ کس نیست» فروغ فرخزاد را که حکومت اسلامی در شرف تکوین دشمن خونی او بود را در تعداد میلیونی چاپ و دست بدست بین مردم پخش کردند.

شور بختا که مستبدان را نه فقط با شعر سر کار می آورند بلکه مستبدان خود نیز شعر می گویند. خمینی گجسته در درازای ده سال حکومت ننگینش که دست هایش تا مرفق به خون ایرانیان از هر سنی و طبقه ای و مذهب و قومی آلوده شده بود از خود دیوان شعری برجای گذاشت که بیش از چهارصد صفحه و مشتمل بر رباعی و قصیده و غزل است. کتاب اشعارش را پس از مرگش آشکار کردند و بسیارانی را باور این بوده که این اشعار از او نیست و استدلالشان آن بود مگر می شود جبار ستمگری به مانند او این همه اشعار در وصف عشق، طرب و بزم داشته باشد.
به تازگی در کتابی که در آلمان و به زبان آلمانی با عنوان "چرا مستبدان شعر می گویند" منتشر شده و آقای اکبر فلاح زاده در سایت رادیو زمانه با تیتر " آیا می شود هم گردن زد هم قلم؟" آنرا بررسی کرده و بازتاب داده است، این گره را برای ما با مثال های روشنی از دیگر دیکتاتور ها گشوده است.
..."چرا استالین شعر می‌گفت؟ چرا صدام رمان می‌نوشت؟ و چرا کیم ایل سونگ اپرا کار می‌کرد؟ اصلاً چرا دیکتاتورها شعر می‌گویند؟ شعر و هنر از جنس روح و زیبایی و دشمن خشونت‌اند. روح لطیف شعر کجا، روحیه خشن دیکتاتوری کجا. این دو از دو جنس مختلفند و باهم جور در نمی‌آیند."
چند نمونه از شعر خمینی و یک نقل قول از خامنه ای تا بدانیم مستبدان ایرانی نیز از همان جنس مستبدان جهانی اند.
و با اقتباس از کلام "هانا آرنت"، خمینی و خامنه ای و سردمداران حکومت اسلامی از اسلام یک دنیای خیالی برای مردم ایران ساختند و سپس آن را با آدمکشی و جنایت حفظ کردند.

کسی که مثل هیچکس نیست - فروغ فرخزاد:
من خواب دیده ام که کسی می آید
من خواب یک ستاره قرمز دیده ام
و پلک چشمم هی می پرد
و کفش هایم هی جفت می شوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستاره قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی می آید
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست
………………………………, و شعر ادامه دارد

شاه نعمت الله ولی و پیشگویی هایش
پسرش چون به تخت بنشیند ** بوالعجب روزگار می بینم / ( آغاز سلطنت محمد رضا)
غارت وقتل مردم ایران ** دست خارج بکار می بینم
نوجوانی مثال سروبلند ** رستمش بنده وارمی بینم
درامورشهی است بی تدبیر** لیکنش بخت یار می بینم
بس فرو مایگان بی حاصل ** حامل کاروبار می بینم
شور وغوغای دین شود پیدا ** سر بسر کارزار می بینم // (انقلاب اسلامی)
دولت مردو زن رود به فنا ** حال مردم فکار می بینم
بعداز آن شاهی از میان برود ** دولتی پایدار می بینم
نایب مهدی آشکار شود ** نوع عالی تبار می بینم / ( امام خمینی وتشکیل جمهوری اسلامی)
دیوان حافظ – غزل 232
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بی‌مروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید

نمونه اشعار خمینی
بر در میکده پیمانه زدم خرقه به دوش
تا شود از کفم آرام و رود از سر هوش
گوش از عربده صوفی و درویش ببند
تا به جانت رسد از کوی دل، آواز سروش
نقل قولی از خامنه ای
خامنه ای که سفاکی پیشه اوست، در بزمی که برای شعرا و مداحانش راه انداخته است، در سخنان مفصلی که در باب شعرای نامی و شعر های آنان به تاریخ 24 مرداد 1390 یعنی همین چند ماه پیش، گفته است: " انسان به بیدل که می رسد، به شکل دهشتناکی در شعر او معارف عمیق پیچیده دینی را مشاهده می کند." ما که هرچه گشتیم چیز دهشتناکی در دیوان بیدل نیافتیم و اصولا واژه دهشتناک برازنده ادب هنر و معرفت نیست و برخاسته از سفاکی درونی و خوی جنایتکارانه گوینده کلام است که به نا بجا به بیدل نسبت داده است.

۱ نظر: