۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

ازدواج ها و طلاق های سیاسی

این شماره ایرانشهر اختصاص پیدا کرده است به ازدواج و طلاق در جامعه ایرانیان خارج از کشور و از ابعاد مختلفی به آن نگاه و در مورد آن بررسی شده است اما در همه آنها هیچ اشاره ای به اجبار به ازدواج و یا اجبار به طلاق دادن در این پژوهش ها نشده است چرا که موهبت زندگی در خارج از مرزهای ایران این نتیجه را به همراه داشته است که انسان آزاد است که جفت خود را تعیین کند و یا تصمیم بگیرد از جفت خود جدا شود و اما در مرز پر گهر این چنین نبوده و نیست .

با تحولات انقلاب مشروطیت و پذیرش بسیاری از رسم ورسوم و آداب فرهنگ مغرب زمینی در ایران، روابط عاطفی مهر آمیز بین زن و مرد شکل می گیرد و در مدت 70 سال تا انقلاب اسلامی و ظهور پدیده اهریمنی جمهوری اسلامی، انسان ایرانی می تواند هزاران سال عقب ماندگی احساساتی و انسانی خود را جبران نماید و با الهام از آن، قوانین خود را به پای پیشرفته ترین کشورهای غربی با همه آن که تشیع و روحانیون هنوز در آن حضوری برجسته دارند ولی به حاشیه رانده شده اند ، برساند.
با همه این احوال در همین دوره ازدواج های نه اجباری ولی مصلحتی و دستور از بالا صورت گرفته است که گوشه چشمی به آنها انداختن خالی از لطف نیست.
محمد رضا پهلوی ولیعهد ایران به خواستگاری فوزیه شاهزاده مصری ( خواهر ملک فاروق- پادشاه وقت مصر) می رود ، این دو هرگز یکدیگر را ندیده بودند که عاشق یکدیگر شوند ، فرهنگ مشترکی هم نداشتند ( یکی ایرانی و دیگری عرب) مذهب یکسانی هم نداشتند (یکی شیعه اثنی عشری و دیگری اهل سنت) الی این که در عالم سیاست برای این دو جوان تصمیم گرفته بودند که آنها را به عقد هم در آورند و پیوند این دو نفر سبب ساز استحکام بقای هر دو خاندان سلطنتی شود که البته هر دوی این آرزوها به شکست انجامید ، شاه و فوزیه از یکدیگر طلاق گرفتند و هر دو سلسله هم منقرض شد.
از این نوع ازدواج های اجباری سیاسی با خانواده سلطنتی در دوران رضا شاه بسیار اتفاق می افتد . ازدواج اشرف پهلوی با علی قوام ، شمس پهلوی با فریدون جم از این دست است که همه آن ها با توجه به آزادی حق انتخاب در دوران پهلوی دوم که در چهار چوب پذیرش فرهنگ مغرب زمین است در نهایت به طلاق منجر می شود.یکی از نمادهای پذیرش فرهنگ غرب ، امتناع ملکه ثریا از پذیرش همسر دوم برای محمدرضا شاه و ترجیح طلاق بر ماندن با همسر تاجدار است.
از ازدواج های سیاسی معاصر باید از ازدواج خانم فیروزه بنی صدر دختر ابوالحسن بنی صدر نخستین رییس جمهور حکومت اسلامی و مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق نام برد. ازدواجی در چهار چوب موازین ایدئولوژیک و پس از آن طلاق این دو بازهم در چهار چوب ایدئولوژیک.
«دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجـاهدین خـلق ایران با خـوشوقتـی و سرورانقلابی ازدواج برادر مجاهد مسعود رجوی با خانم فیروزه بنی صدر( دختر آقای بنی صدر ) را به اطلاع می رساند. این تصمیم برحسب یکی از مواد جمع بندی سالیانه سازمان در پایان بهار (۶۱) که ضرورت انقلابی ازدواج های مختارانه خواهران و برادران ما را چه در داخل و چه در خارج کشور توصیه نموده است، اتخاذ شده و از سنن متعالی پیامبر اکرم، ائمه اطهار و همه انقلابیونـی الهام می گیرد که در گـرمـاگـرم حـادترین مبارزات اجتماعـی و سیاسـی، به پیوند زناشویی به مثابه امری ضروری و مقدس و در متن مبارزه انقلابی و ایدئولوژیکی خود نگریسته اند.»
همانطور که ملاحظه می فرمایید ، مشخص نیست که چگونه زمانی پیوند زناشویی (از جمله ازدواج مسعود رجوی و خانم فیروزه بنی صدر) «امری ضروری و مقدس در گرماگرم مبارزه اجتماعی و سیاسی از سوی پیامبر و ائمه اطهار محسوب می شود» ولی چندی بعد نه تنها پیوند زناشویی حرام می شود، بلکه این بار طلاق « امری ضروری ومقدس در متن مبارزه انقلابی و ایدئولوژیکی از طرف پیامبر و ائمه محسوب می شود» که کودکان بی گناه نیز باید قربانی این سیاست شوند. بنابراین رهبری فرقه بحث «طلاق های ایدئولوژیک» را در 26 مهرماه سال 1368 برای اعضای مجاهدین، و در تکامل « ازدواج ایدئولوژیک» خود و مریم عضدانلو در سال 1364 آغاز کرد. مسعود رجوی در مورد درجه اهمیت بحث های صورت گرفته در مورد « انقلاب ایدئولوژیک» تاکید های ویژه ای دارد که با عبارت « بود و نبود» سازمان مجاهدین ، در نشست های شورای مرکزی سازمان از آن یاد کرده است. اینکه چرا « انقلاب ایدئولوژیک» وی و مریم عضدانلو از ازدواج آغاز شد، اما « انقلاب ایدئولوژیک» اعضا مجاهدین باید از «طلاق ایدئولوژیک» آغاز می شد، از پرسش ها و رازهای پنهانی است که هیچگاه رهبری مجاهدین پاسخ به آن نداده است.
و اما در جمهوری اسلامی که اکثر ازدواج ها در هزار فامیل روحانیون که هر یک هزار پا دارند صورت گرفته است و چنان در هم تنیده است که آدمی حیران می ماند که این بر خوان نشستگان که از بیت المال ایران و ایرانی سور چرانی می کنند چگونه این شجره خبیثه را بافته اند که مو لای درزش نمی رود مگر آن که منتظر شویم تا این حکومت ظلم ساقط شود تا بنشینیم تا درد دل زنانی را بشنویم که به زور به ازدواج آقازاده ها در آمده اند و جرات ابراز نظر در برابر شوهر قداره بندشان که هووی صیغه و عقدی برسر آنان آورده است ، نداشته اند.
برای بدست دادن نمونه ای از وصلت های قبیله ای در جمهوری اسلامی خانواده لاریجانی که دو قوه از سه قوه ام القرای اسلامی! یعنی قوه مقننه و قوه قضایی را در دست دارد مثال خوبی است. علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی با دختر آیت الله مطهری و صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه با دختر آیت الله وحید خراسانی و باقر لاریجانی رییس دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران با دختر آیت الله حسن زاده آملی وصلت کرده اند. آخرین نمونه از این دست وصلت ها ازدواج دختر مشائی و پسر احمدی نژاد است که این روزها با تجدید فراش پسر احمدی نژاد به دست انداز افتاده است.
مطرح کردن یک پرسش برای نمونه آن چه که در جمهوری اسلامی بر زنان می گذرد کافی است ، در رویدادهای انتخابات خرداد 1388 پسر روح الامینی مشاور انتخاباتی «محسن رضایی» را در کهریزک با مشارکت سعید مرتضوی "قاضی مرگ" به قتل رساندند، این طور که به نظر می رسد این جناب از خون فرزندش بخاطر ولی نعمتش «خامنه ای» در گذشته است ولی ما هیچ گاه از همسر آقای روح الامینی و مادر این جوان به خون خفته نشنیدیم که او چه واکنشی داشته است. یا فرزندان آیت الله لاهوتی و بسیارانی دیگر ، این است زندان زنانی که در اندرونی این حضرات اند که حتی بر مرگ بناحق فرزندانشان مویه و زاری در ملا عام نتوانند کرد.
آنچه در سال های حکومت جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم موجی از ازدواج های درون گروهی در سطح مقامات عالی رتبه است که با توجه به قوانین بیوت ملایان که در آن داشتن بیش از یک زن امری طبیعی و شرعی محسوب می شود نشان می دهد که در بسیاری از این وصلت های حکومتی حقوق زنان نادیده گرفته شده و حتی آنان حق برخورداری از نعمتی به نام طلاق را هم ندارند.

۱ نظر:

  1. من می خواهم برای پیوند مو است. اما من تعجب می کنم که در آن بهترین مرکز پیوند مو؟fue

    پاسخحذف