۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

گرامی داشت سینمای ایران در دانشگاه کالیفرنیا و بیانیه پرویز صیاد

پرویز صیاد هنرمند گرامی و یگانه از روی لطف بیانیه پایانی در جشنواره فیلم های ایرانی دانشگاه یوسی ال ا را که به زبان انگلیسی صادر و خود آن را قرائت کرده بود برایم فرستاد. بلافاصله پس از خواندن آن دریغم آمد که این بیانیه تاریخی علیه حکومت جهل و جنون و جنایت به فارسی برگردانده نشود و در معرض دید هم میهنان عزیز به صورت گسترده قرار نگیرد.

حکومت فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی باید بداند، تا فرهنگ بالنده ایران زمین هست صدای حق طلبانه آن نیز خواهد بود و آنانی که به مانند پرویز صیاد از خدمت گذارانش بوده و هستند اجازه نمی دهند این صدا خاموش شود

با درود به پرویز صیاد این سرباز فداکار فرهنگی ایران ، بیانیه او را زینت بخش صفحات ایرانشهر می کنم.

بعداز بیست و دوسال دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس که همه ساله مجموعه ای از فیلمهای ساخته شده در جمهوری اسلامی را در ماه فوریه-(بهمن ماه) که همزمانی داشت با جشنواره فجر و مابقی مراسم سالگردبازی در جمهوری اسلامی - به نمایش می گذاشت، امسال نه تنهازمان برگذاری گرامیداشت را به اواسط اوریل تغییر داد بلکه برخلاف روال گذشته کارهای یک فیلمساز ایرانی در تبعید را محور اصلی جشنواره قرار داد و چهار فیلم از پرویزصیاد را به نمایش گذاشت.دوفیلم از کارهای پیش از انقلاب اسلامی، صمد ارتیست می شود ۱۳۵۳و بن بست۱۳۵۶ و دو فیلم ساخته شده بعداز انقلاب در خارج کشور - فرستاده - ۱۳۶۳ و سرحد -۱۳۶۷ جالب انکه یکی از فیلمهای مجموعه صمد - که هرگز در جامعه به اصطلاح روشنفکری پیش ازانقلاب به بازی گرفته نمی شدنه تنها دریک مرکز اکادمیک معتبر به نمایش در می امد بلکه چون نسخه قابل نمایشی ازین فیلمها در دسترس نبود ارشیوفیلم وتلوویزیون یوسی ال ای که بازسازی وحفظ اثار کلاسیک تاریخ سینمارا برعهده دارد نسخه ای از همین ویدیوهای رنگ باخته موجود در بازار را بصورتی قابل نمایش بر پرده عریض درآورد و با زیرنویس موقت به نمایش گذاشت. در پایان نمایش هر فیلم، پرویزصیاد ودیگر بازیگران فیلم که در لس انجلس حضورداشتند به صحنه میامدند و با حاضران به گفتگو می نشستند.شب آخر بعدازنمایش فیلم سرحد، زمانی که پرویزصیاد به دعوت آقای شانون کلی، مدیر فستیوال به صحنه آمد پس از قدردانی از اقدام دانشگاه کالیفرنیا باردیگر موضع پیشین خودرا در رابطه با سینمای جمهوری اسلامی با خواندن بیانیه زیر روشن کرد:


بیست ودوسال پیش، وقتی همین دانشگاه اولین جشنواره سینمای جمهوری اسلامی را در لس انجلس برگذار میکرد، من با گروهی از هم فکرانم مقابل سینمای نمایش دهنده، پلاکارد مخالفت بدست گرفتیم در اعتراض به برقرای روابط فرهنگی این دانشگاه با وزارت ارشاد اسلامی که از تهران فیلم هارا بسته بندی کرده و به امریکا ارسال داشته بود .

حقیقت را گفته باشم من هنوزهم به چنین روابط دوستانه ای معترضم. من بر این باور ادامه میدهم که نظام مذهبی حاکم بر ایران امروز، بنا به طبیعت و جوهر ذاتی خویش مخالف و معارض علم وهنراست و با تجدد که هنرهای تصویری دستاوردآنند سر عناد دارد. با اینهمه از سینما بعنوان حربه ای برای فریب استفاده میکند تا تصویر کاملا متفاوتی از آن چه هست به جهانیان بنمایاند من فراموش نمی کنم نظام اسلامی حاکم بر ایران چگونه با آتش زدن سینماها - ودر یک مورد همراه با تماشاگران زنده - بقدرت رسید و خود را تثبیت کرد. درطول ششماه آخر پیش از انقلاب، اسلامگرایان افراطی سی ودو سینما را در تهران و هشتاد و هشت سینما را در شهرستانها به اتش کشیدند از جمله سینمارکس آبادان که درآن ۳۸۹ انسان در اتش سوختند درحالیکه به تماشای یک فیلم نشسته بودند یعنی دستاوردی از کار ما،خانواده سینما بنابراین به عنوان عضوی از خانواده سینما براین باورم با توجه به این که مسببین فاجعه سینما رکس هنوز صاحبان مقامات عمده در جمهوری اسلامی هستند ، این حکومت نه استحقاق داشتن صنایع سینمایی دارد و نه شایستگی اش را چه رسد به آن که در فستیوال ها و مراکز فرهنگی جهان پشت سپر فیلم های مثلا متفاوت مشارکت یا حضورداشته باشد بعنوان فیلم سازی در تبعید - که« سرحد » آخرین فیلم مخالف با اسلامگرایی افراطی اش سالهاست ازفستیوال های سینمایی طرد شده است - شاهد بوده ام که چگونه بسیاری از جشنواره ها و مراکز فرهنگی جهان در ربع قرن گذشته به پاس گرفتن مشتی فیلم برای برنامه سالیانه شان ، نقض دایمی حقوق بشر درایران را نادیده گرفته اند و بالاخره پرسش مدام من از خودم آن است که چه برسر وجدان آدمی آمده است؟

زمانی بود که...ادیبان وهنرمندان ازکارنکردن زیر سلطه رژیمهای سرکوبگر به حرمت واعتبار میرسیدند، برا ی نمونه ما اکنون در سالن سینمائی نشسته ایم که بیلی وایلدر نامیده می شود، فیلمنامه نویسی از آلمان که دراولین سالهای روی کار آمدن هیتلر به ایالات متحده گریخت وبه اسطوره ای در تاریخ سینمای امریکا بدل شد.

وباز زمانی بود که هنرمندان وحتی ورزشکاران آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید به مراکز فرهنگی و مسابقات جهانی پذیرفته نمی شدند. چه اتفاقی رخ داده است واقعا؟ درتوجیه شرایط امروز دودلیل بیشتر نمی توان یافت یا اقبال جمهوری اسلامی خیلی بلنداست که اینگونه درهای مراکز فرهنگی و غیرفرهنگی به رویش باز است ویا جهان حساسیت خودرا نسبت به سرکوبگران ونظام های جنایتکار ازدست داده است!

با اینهمه اجازه بدهید قدمی را که دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس برداشته است نشانه ای ازبیداری وجدان بگیریم، نشانه ای از امید که همه صداها امکان شنیده شدن بیابند، حتی صداهايی که خواهان چندانی ندارند مثل صدای من!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر